حبر اعظم، پاپ تاکنون در دوران مسئولیت کوتاه خود دو موضعگیری مناسب در خصوص دنیای اسلام، یعنی مسئله اهانت کاریکاتوریست دانمارکی و نیز مسئله عراق، داشتند که جای سپاس فراوان دارد.
اما سخنان اخیر ایشان در سفر آلمان متاسفانه از سطحی بودن آگاهی ایشان از سایر ادیان بهویژه اسلام حکایت دارد.این سخنان که تلاش میشد از موضعی علمی ایراد گردد تا از جایگاه خطابه و وعظ، مستند به متنی مسیحی در نقد اسلام گردید که مربوط به قرن چهاردهم میلادی است.
نگارنده آن متن معتقد است که عقیدهای که توسط پیامبر مسلمانان ترویج شده است جز دعوت به شرّ و خروج از انسانیت چیز دیگری نیست!
برای کسانی که از تاریخ قرون آگاهی دارند سخنان یاد شده نه تازگی دارد و نه ارزش اعتنا و نقد، اما بازخوانی آن سخنان توسط پاپ آن هم پس از سالیانی طولانی از تولید اندیشههای جدید در غرب و نیز بیانیه شورای عالی کلیسا در چند سال پیش که رسماً اعتراف به حقیقتی به نام دین اسلام نمود و یا مجالس دیالوگ بین اسلام و مسیحیت برپا کرده و میکند، جای بسی شگفتی است و بیشتر حاکی از میزان تعلق خاطری است که جناب پاپ به نوع اندیشه در چارچوب فضای قرون وسطی دارند!
سخنان اخیر وی شامل دو بخش است؛ نقد اندیشه سکولار و سپس نقد اسلام و رابطه آن با عقل.
البته متن سخنان ایشان سطور نانوشته نیز دارد و حاکی از این نکته مهم است که دو اندیشه غالب بر دنیای امروز عقل سکولار و عقل اسلامی است و نه اندیشه مسیحیت کاتولیک، لذا نقد ایشان بیشتر از موضع انفعال در برابر امر واقع است! نقد حبر اعظم بر اسلام در دو بند خلاصه میشود:
1 - اراده الهی در عقیده اسلامی تابع حکم عقل نیست و عقیده اسلامی منافی عقل است.
2 - اسلام و نبی آن با حکم شمشیر توانستند دین اسلام را گسترش دهند.
همانگونه که اشاره شد، این دو اتهام را بر اسلام جناب پاپ در حالی بیان میدارند که در صدد بیان رابطه بین دین و علم، ایمان و عقلاند.
حال باید از ایشان پرسید که از کدام عقل سخن میگویید؟ اگر مراد شما عقل نسبی یا دکارتی است، که این عقل در بخش نخست سخنانتان مردود دانسته شد! و اگر مراد عقل استقرائی و ارسطویی است! این پرسش مهم مطرح میگردد که مگر- شما که استدلال به متنی از قرون وسطی نمودید- معتقدید دستگاه کلیسای مسیحیت کاتولیک به عقل ارسطویی در قرون وسطی ایمان داشته است؟!
جناب حبر اعظم، باید بدانید که اگر چنین عقلی پس از جدالهای فراوان در غرب به اندیشه مسیحی راه یافت، مرهون حلقه وصل و کوشش علمی فلاسفه اسلامی، بهویژه ابن رشد است و دستگاه کلیسای کاتولیک با اندیشه یونانی و عقل ارسطویی بیگانهتر از آن است که بتوانید به این آسانی آن دستگاه عقلی را ملک خود بدانید!
عالیجناب پاپ، هرچند در اینجا مجالی برای اثبات نیست، اما بگذارید بگویم که حتی، عقل نسبی نیز ریشه در حکمت شرقی، ایرانی و هندی دارد و شما متمدنین از دنیای غرب در یک نیرنگ تاریخی آن را ملک خود دانستید و امروز به خود اجازه میدهید که اسلام، مسلمانان و کل دنیای شرق را تهی از هرگونه عقل بدانید!
آقای پاپ، آیا شما از جایگاه اندیشه و فریضه دانستن آن، در فرهنگ اسلامی آگاهید؟ آیا میدانید اسلام دین قلهاتوا برهانکم (بقره – 111) است؟ آیا میدانید در اسلام تقلید و جمود نکوهیده شده است؟ آیا میدانید در اسلام اهل بیت مدار و عقل اعتزالی سنی که بخش بزرگی از عالم اسلام را شامل است، حکمت الهی باید دائر مدار عقل و عدل باشد؟ آیا میدانید پیروی از عقل آباء و اجداد پیشینیان در فرهنگ مسلمانان نکوهش شده است؟ آیا میدانید قرآن کریم سورهای به نام مریم عذراء و سورهای به نام خاندان مسیح- آل عمران- را در بر دارد؟ و...
عالیجناب پاپ فهم مسیحیت لاتین از اسلام در دوران قرون وسطی بسیار ضعیفتر و خرافهآلودتر از آن است که بخواهید نقدی را مستند به آن سازید و کاش در فهم خود از جامعه مسلمانان، قدری آثار اسلامشناسان عالم و یا دستکم آثار ناقدان منصف امروز غرب را قرائت میکردید!
عالیجناب، آیا میدانید تا قرن سیزدهم میلادی مسلمانان بیشترین خدمت را به علوم بشری از جمله ریاضیات، نجوم، پزشکی، دریانوردی، کارتوگرافی و...نمودند؟ جناب پاپ! اگر امروز جهلی بر پارهای از دنیای مسلمانان سایه دارد، سهم بزرگی از آن، مرهون عنایات شما غربیان است!!
چرا که تمامی سرمایه علمی مسلمانان را به دروغ از آن خود ساخته و این پندار آکنده از نیرنگ را در غرب و دنیای اسلام با بهرهگیری از امکانات دنیای ارتباطات نهادینه ساختید که علم و عقل تنها از آن شماست!